
رها شده ام در گندم زار خیال ها...
بادها در گیسوانم پای کوبی می کنند!
آزاد و رها به آسمان ها میرسم, ستاره ها را برای روشنایی خوابت می آورم.
از باران بالا می روم!
عطر بهار نارنج خاطره ی نگاهت را در باغ دوستی می پیچاند...
برای من باش!
تا دستانت را پر از آواز کنم...
با من باش!
تا فصل های ناگفته ی دلم را برای تو بخوانم...
بوسه بر شقایق میزنم که صدای آمدنت را نقاشی می کند.
با تمام دریا به استقبالت می آیم...!
نامت را به امواج می دهم تا زیبایی طلوع دوباره ات را به ساحل بیاورد...
نظرات شما عزیزان:
hadis & hasti 
ساعت12:31---4 خرداد 1391
سلام وب خیلی خیلی قشنگی داری دوست داشتی وب ما هم بیا
منتظرتیم...
|